ارميناارمينا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 23 روز سن داره

دخترم قند عسل مامان وبابا

تولد شش ماهگي

دخمل گلم تولد نيم سالگيت مبارك امروز صبح واكسن شش ماهگيتو زدي خيلي گريه نكردي منم قبل از اينكه ببرمت خانه بهداشت بهت قطره استامينوفن دادم تا تب نكني وزنت 7600 قد 5/65 دور سر 5/42 بعدش كه اومديم خونه حوله سرد گذاشتم روي جاي واكسنت يكم گريه كردي بعد هم شيرتو خوردي و لا لا پرنسس من الان ديگه شيطنتاش شروع شده ديگه ميتوني اين ور و اون ور اتاق گشتي بزنه و با اسباب بازياش بازي كنه اما يكسره دستش توي دهنشه وقتي يه غريبه رو ميبينه ميزنه زير گريه اما زود هم خودموني ميشه ...
18 ارديبهشت 1392

نی نی چهار دست و پا رفت

سلام دوستاي گلم ني ني ما بعد از كلي سينه خيز رفتن در آخر پنج ماهگيش ياد گرفته تقريبا چهار دست و پا بره ديگه نميشه تنهاش بزاري و بايد دورو ورش كلا چيز خطر ناكي نباشه چون ميره اونو مستقيم ميبره توي دهنش. چند روز پيش هم بليط داداشي رو پاره كرد واسه همين پسركم كلي گريه كرد منم بهش گفتم پسر گلم تازه اولشه كجايي ببيني كتابات پاره شدن                                           ...
12 ارديبهشت 1392

روز مادر

      وقتی دیدگانم را به دنیای هستی گشودم   تنها گل عشقی که در مقابل چشمانم دیدم تو بودی مادرم و در همان لحظه که شیره وجودت را مکیدم مهر ازلی و ابدیت در وجودم ریشه دوانید و در همان لحظه به تو دل بستم و تا آخرین لحظه عمرم می پرستمت دوستت دارممممم تنها فرشته زندگیم.       ...
11 ارديبهشت 1392

شيطنت دخملي

  سلام به دوستای گلم. اين روزا قند عسل مامان خيلي شيطون شده به محض اينكه از خواب پا ميشه شروع ميكنه به چرخيدن تو ي خونه .اول كمي عقب عقب ميره بعدش ميچرخه خلاصه غلطي ميخوره و هر طوري شده عرض اتاقو طي ميكنه.امروز داشتم با كامپيوتر كار ميكردم دخملكم هم بغلم بود همش خم ميشد و دكمه هاي كامپيوترو فشار مي داد و باعث مي شد از برنامه من خارج بشه   يه كار با مزه هم كه جديدا ياد گرفته اينه كه به محض اينكه مي خوام سوپ بهش بدم شروع ميكنه به پرتاب كردن سوب به هوا و خلاصه با غذاش بازي ميكنه و حسابي سر و صورتشو كثيف ميكنه .بستني هم خيلي دوست داره     كافيه فقط...
1 ارديبهشت 1392

تولد پنج ماهگی دخترکمممممممممممممممممممممم

مبارککککککککککککککککککککککککککککککککککک هورااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا  شازده خانوم ما پنج ماهش شده. دیگه حسابی بزرگ شده عسل بابا و مامان .حسابی دیگه به غلت زدن وارد شده و هم از شکم به پشت غلت می‌زنه هم از پشت به شکم برمی‌گرده. از همون موقع که غلت زدن رو یاد گرفت صبح‌ها که از خواب پا می‌شه و حسابی سرحاله، می‌گذاشتمش وسط هال و یه سری اسباب‌بازی می‌گذاشتم دور و برش و خودم می‌رفتم تو آشپزخونه به ظرف شستن و آماده کردن صبحونه کلی می‌خنده و دیگه یاد گرفتیم که چه طوری خنده قاه‌قاهش رو در بیاریم. ما رو  می‌شناسه از اولين روز چهار ما...
18 فروردين 1392

هدیه خاله جون

                                                                                                  دختر گلم امسال اولین نوروز زندگیته امیدوارم همیشه شما بچه های گ...
12 فروردين 1392

عيد نوروز

سال نو همه دوستای گلم مبارک ....با آروزی بهترین و قشنگ ترین ها در سال جدید   من و دخملي  واسه همتون سالی پر از شادی و خوشی آرزو می کنیم. دنیا را برایتان شاد شاد و شادی را برایتان دنیا دنیا آرزو مندم هر روزتان نوروز . . .       بازم بهار میخواد بیاد   مهمون خونه ها بشه   میخواد یه کاری بکنه   لبها به خنده وابشه   پروانه ها رو میاره   پر بزنن تو باغچه ها   صورت گل را ببوسن   حرف بزنن با غنچه ها   آدمهارو وامیداره   خ...
6 فروردين 1392

غلت خوردن قند عسل

دختر گلم سلام  ديگه چيزي به پايان سال نمونده .منم خييييييييييييلي احساس خستگي ميكنم دوست دارم  مسافرت برم و آبو هوايي عوض كنم .دوسه روزه ياد گرفتي تا از خواب بيدار ميشي غلت بخوري بعد از چند دقيقه خسته ميشي و ميزني زير گريه .ديروز از تو و داداشي كلي فيلم گرفتم  داداشي هم مسخره بازي در مي اورد و كلي خنديديم .                                                         &...
25 اسفند 1391

بدون عنوان

سلام عسلم هزار و سيصد تا سلام امروز صبح داداشي رفته مدرسه منم صبح كه بيدار شدي بهت صبح بخير گفتم چقدر ماهي تو به ماماني خنديدي دو سه روزه حموم نرفته بودي منم بردمت حموم خشگل شدي ماه شدي مثل يه فرشته كوچولو قربونت برم بعد شيرتو بهت دادم خوردي انگار سير نشده بودي بازم شير مي خواستي انگاري شير ماماني سيرت نمي كنه اصلا خوب وزن اضافه نمي كني دو ماهگي كه بردمت درمانگاه چهار كيلو و هشتصد گرم بودي ماماني هم تصميم گرفته بهت يه كم شير خشك بده اما تو اصلا دوست نداري ماماني خيلللللللللي ناراحته قند عسلم     ...
19 بهمن 1391
1